اشعار عبدالجبار کاکایی
اشعار عبدالجبار کاکایی
اشعار عبدالجبار کاکایی,دانلود اشعار عبدالجبار کاکایی,اشعار زیبای عبدالجبار کاکایی,اشعار عاشقانه عبدالجبار کاکایی,زیباترین اشعار عبدالجبار کاکایی,اشعار کوتاه عبدالجبار کاکایی,دانلود اشعار عبدالجبار کاکایی Pdf,تمامی اشعار عبدالجبار کاکایی,جستجوی اشعار عبدالجبار کاکایی,اشعار دفاع مقدس عبدالجبار کاکایی,دانلود مجموعه اشعار عبدالجبار کاکایی,شعرهای زیبای عبدالجبار کاکایی,شعر عاشقانه عبدالجبار کاکایی,شعر های عاشقانه عبدالجبار کاکایی,زیباترین شعر عبدالجبار کاکایی,شعر کوتاه از عبدالجبار کاکایی,شعر عبدالجبار کاکایی,شعر عبدالجبار کاکایی,شعر قلاقیران عبدالجبار کاکایی,شعر کردی عبدالجبار کاکایی,شعر جدید عبدالجبار کاکایی,شعر عاشورایی عبدالجبار کاکایی,کتاب شعر عبدالجبار کاکایی,شعر پروانه عبدالجبار کاکایی,شعر نو عبدالجبار کاکایی,بهترین شعر عبدالجبار کاکایی,شعرهای عبدالجبار کاکایی,شعر قلاقیران عبدالجبار کاکایی,شعر کردی قلاقیران از عبدالجبار کاکایی,متن شعر کردی قلاقیران عبدالجبار کاکایی,اشعار جدید عبدالجبار کاکایی,شعر جدید از عبدالجبار کاکایی,شعر های جدید عبدالجبار کاکایی,بهترین اشعار عبدالجبار کاکایی
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد عبدالجبار کاکایی برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
چند سالیست که تکلیف دلم روشن نیست
جا به اندازه تنهایی من در من نیست
چشم میدوزم در چشم رفیقانی که
عشق در باورشان قد سر سوزن نیست
اشعار عبدالجبار کاکایی
دست برداشتم از عشق که هر دست سلام
لمس آرامش سردی ست که در آهن نیست
حس بی قاعده عقل و جنون با من بود
درک این حال به هم ریخته تقریبا نیست
دانلود اشعار عبدالجبار کاکایی
سال ها بود ازین فاصله میترسیدم
که به کوتاهی دل کندن و دل بستن نیست
رفتم از دست و به آغوش خودم برگشتم
جا به اندازه تنهایی من در من نیست
اشعار زیبای عبدالجبار کاکایی
مثل عشقی که به داد دل تنها نرسد
ترسم این است که این رود به دریا نرسد
این که آویخته از دامنه کوه به دشت
میخرامد همه جا غلت زنان تا…، نرسد
اشعار عاشقانه عبدالجبار کاکایی
ترسم این است که با خاک بیامیزد و سنگ
از زمین کام بگیرد… به من اما، نرسد
پشت هر سنگ، درنگی، پس هر خار، خسی
حتم دارم که به همصحبتی ما نرسد
زیباترین اشعار عبدالجبار کاکایی
ماه مایوس شد و موج به دریا برگشت
بی سبب نیست که حتی به تماشا نرسد
من به هر صخره ازین فاصله میکوبم، سر
ترسم این است که این رود به دریا نرسد
اشعار کوتاه عبدالجبار کاکایی
من تشنهام ولی، در کوزه آب نیست
حال خراب هست، جان خراب نیست
چون سایه روز و شب، در آب و آتشم
آرامش جهان، بی اضطراب نیست
دانلود اشعار عبدالجبار کاکایی Pdf
جا ماندهی شما، واماندهی دل است
پاداش زندگیش غیر از عذاب نیست
پرسیدی و دریغ، حرفی نداشتم
باید سکوت کرد، وقتی جواب نیست
تمامی اشعار عبدالجبار کاکایی
تُنگم شکسته است بر ساحل شما
تاب ِ عذاب من بیرون از آب نیست
جستجوی اشعار عبدالجبار کاکایی
حاجت به اشارات و زبان نیست، مترسک
پیداست که در جسم تو جان نیست، مترسک
با باد به رقص آمده پیراهنت اما
در عمق وجودت هیجان نیست، مترسک
اشعار دفاع مقدس عبدالجبار کاکایی
شب پای زمینی و زمین سفره خالی ست
این بی هنری، نام و نشان نیست، مترسک
تا صبح در این مزرعه تاراج ملخ بود
چشمان تو حتی نگران نیست، مترسک
دانلود مجموعه اشعار عبدالجبار کاکایی
پیش از تو و بعد از تو زمان سطر بلندی ست
پایان تو پایان جهان نیست، مترسک
این مزرعه آلوده کفتار و کلاغ است
بیدار شو از خواب زمان نیست، مترسک
شعرهای زیبای عبدالجبار کاکایی
من جز شما، گلایه به صحن ِکجا برم؟
راز غریب را به کدام آشنا برم؟
ای جان و دل به گنبد و گلدستهات مقیم
جان را کجا گذارم و دل را کجا برم؟
شعر عاشقانه عبدالجبار کاکایی
از تاب جعد و نافهی آهو صبا چه برد؟
من آمدم که بویی از آن ماجرا برم
چشم امید دارم ازین جسم ناتوان
جان را به آستانهی دارالشّفا برم
شعر های عاشقانه عبدالجبار کاکایی
دل را به بحر تو بسپارم حبابوار
مس را به آتش تو بسوزم، طلا برم
حاجت نگیرم از تو به جایی نمیروم
ای گنج درد! آمدم از تو دوا برم
زیباترین شعر عبدالجبار کاکایی
ای دل مقیم صحن رضا باش و صبر کن
نگذار از تو شکوه به پیش خدا برم
شعر کوتاه از عبدالجبار کاکایی
باز میرسم به شهر در جهنمی ز دود
با مسافرانِ خواب با قطار صبح زود
خواب های نا تمام، حرف های بین راه
بی تبسم و نگاه، بی ترانه و سرود
شعر عبدالجبار کاکایی
پشت صندلی پر از نام های ناشناس
خاطرات بی صدا، عقده های یادبود
جاده ها به شهرها کاشکی نمی رسید
خواب های بین راه کاش واقعی نبود
شعر قلاقیران عبدالجبار کاکایی
روستای من کجاست شهرزاد قصه ها
گم شده بهشت من در جهنمی ز دود
شعر کردی عبدالجبار کاکایی
پرسیدی و شرحی به جز حال خرابم نیست
بیدارم و خاموش غیر از این جوابم نیست
زهری به غایت تلخ در رگ جای خون دارم
در خویش میپیچم گریز از پیچ و تابم نیست
شعر جدید عبدالجبار کاکایی
فانوس سرگردان این شهرم ولی افسوس
جانم برامد از دهان و آفتابم نیست
تا شب هراسانم غرورم هست و شورم نه
تا صبح بیدارم خیالم هست و خوابم نیست
شعر عاشورایی عبدالجبار کاکایی
در پای خود میریزم و خاموش میسوزم
پروای این اندوه بیرون از حسابم نیست
آنقدر نومیدم که وقت تشنگی حتی
ذوق توهم بین دریا و سرابم نیست
کتاب شعر عبدالجبار کاکایی
پنداشتی دریای آرامم ولی از ترس
روحم ترک برداشت و دیدی حبابم نیست
شعر پروانه عبدالجبار کاکایی
در خویش میسازم تو را، در خویش ویران میکنم
میترسم از حرفی که باید گفت و پنهان میکنم
جانی به تلخی میکَنم، جسمی به سختی میکشم
روزی به آخر میبرم، خوابی پریشان میکنم
شعر نو عبدالجبار کاکایی
در تار و پود عقل و جان، آب است و آتش، توامان
یک روز عاقل میشوم، یک روز طغیان میکنم
یا جان کافر کیش را تا مرز مردن میبرم
یا عقل دور اندیش را تسلیم شیطان میکنم
بهترین شعر عبدالجبار کاکایی
دیوار رویاروی من از جنس خاک و سنگ نیست
یک عمر زندان توام، یک عمر کتمان میکنم
از عشق از آیین ِتو، از جهل ِتو، از دین ِتو
انگشتری دارم که دیوان را سلیمان میکنم
شعرهای عبدالجبار کاکایی
یا تو مسلمان نیستی یا من مسلمان نیستم
میترسم از حرفی که باید گفت و پنهان میکنم
شعر قلاقیران عبدالجبار کاکایی
ساده از دست ندادم دل پر مشغله را
تا تو خندیدی و مجبور شدم مسئله را…
من «برادر» شده بودم و «برادر» باید
وقت دیدار، رعایت بکند «فاصله» را
شعر کردی قلاقیران از عبدالجبار کاکایی
دهه شصتی دیوانه یکبار عاشق
خواست تا خرج کند این کوپن باطله را
عشق! آن هم وسط نفرت و باروت و تفنگ
دانه انداخت و از شرم ندیدم تله را
متن شعر کردی قلاقیران عبدالجبار کاکایی
و تو خندیدی و از خاطره ها جا ماندم
با تو برگشتم و مجبور شدم قافله را…
عشق گاهی سبب گم شدن خاطره هاست
خواستم باز کنم با تو سر این گله را
اشعار جدید عبدالجبار کاکایی
دنیا تاریکه یه جوری
که نه فانوسه نه مهتاب
دلمُ به کی ببندم
ته این دهکده خواب
شعر جدید از عبدالجبار کاکایی
اگه یه اتاق کوچیک
اگه یه پنجره باشه
پای اسم کی بمونم
که برام خاطره باشه
شعر های جدید عبدالجبار کاکایی
دنیا تاریکه یه جوری
که چشامُ هم میذارم
تا که دستمُ بگیری
پامُ تو حرم میذارم
بهترین اشعار عبدالجبار کاکایی
صحنتون پر از پرنده
آفتاب صلات ظهره
زیر گنبد طلاتون
سر عاشقا رو مهره
اشعار عبدالجبار کاکایی
برج کاشیای رنگی
طاق نصرتای آبی
سایه روشنای آروم
ایوونای آفتابی
دانلود اشعار عبدالجبار کاکایی
پای حوض نقره پوشت
پیچیده عطر پرنده
سایه ها کوتاهن اما
قد گلدسته بلنده
اشعار زیبای عبدالجبار کاکایی
دنیا تاریکه بجز تو
که چراغ راه دوری
برا هرکی هر چی هستی
برا من سنگ صبوری
اشعار عاشقانه عبدالجبار کاکایی
تو درست آخر حرفی
اونجا که ساکته دنیا
خط بین عقل و عشقی
مرز بیداری و رویا
زیباترین اشعار عبدالجبار کاکایی
مث بهت یه کبوتر
لب ایوون طلاتم
بین این همه هیاهو
زائر امام رضاتم
اشعار کوتاه عبدالجبار کاکایی
یه کلید کهنه چرخید توی قفل سینه م انگار
یه دل شکسته افتاد زیر دست و پای زوار
دلمُ نذر تو کردم که هنوز دل نگرونم
چی میشد مثل کبوتر، زیر ایوونت بمونم
دانلود اشعار عبدالجبار کاکایی Pdf
مث خواب بود مث رویا، مث لمس آسمون بود
تو هیاهوی صدا ها، یه سکوت مهربون بود
پای حوض نقره پوشت، رو به گلدسته نشستم
دلمُ به قفلای پنجره فولاد تو بستم
تمامی اشعار عبدالجبار کاکایی
نه سر گلایه کردن، نه دل شکوه شنیدن
نه امید دل سپردن، نه توان دل بریدن
یه کلید کهنه چرخید توی قفل سینه م انگار…
جستجوی اشعار عبدالجبار کاکایی
بمون ولی به خاطر غرور خستهام برو
برو ولی به خاطر دل شکستهام بمون
به موندن تو عاشقم به رفتن تو مبتلا
شکستهام ولی برو، بریدهام ولی بیا
اشعار دفاع مقدس عبدالجبار کاکایی
چه گیج حرف میزنم، چه ساده درد میکشم
اسیر قهر و آشتی میون آب و آتشم
چه عاشقانه زیستم چه بی صدا گریستم
چه ساده با تو هستم و چه ساده بی تو نیستم
دانلود مجموعه اشعار عبدالجبار کاکایی
تو را نفس کشیدم و به گریه با تو ساختم
چه دیر عاشقت شدم چه دیرتر شناختم
تو با منی و بی توأم ببین چه گریه آوره
سکوت کن سکوت کن سکوت حرف آخره
شعرهای زیبای عبدالجبار کاکایی
ببین چه سرد و بی صدا ببین چه صاف و سادهام
گلی که دوست داشتم به دست باد دادهام
بمون که بی تو زندگی تقاص اشتباهمه
عذاب دوست داشتن تلافی گناهمه
شعر عاشقانه عبدالجبار کاکایی
پا به پات تا هر جای دنیا میام
آخه دوست داشتنتو دلم میخواد
شعر های عاشقانه عبدالجبار کاکایی
مثه یادت که نمیتونه بره مثه سایهات که نمیتونه نیاد
پاشو دل تنگیاتو بهونه کن پاشو بی هوا به خواب من بیا
تو که احساس غریبی میکنی به هوای آشنا شدن بیا
زیباترین شعر عبدالجبار کاکایی
ما بدون هم دو حرف ناتموم
ما بدون هم دو اسم ساکتیم
ما بدون هم دو احساسه غریب
پشت دو نگاه بی تفاوتیم
شعر کوتاه از عبدالجبار کاکایی
ساعت رسیدنت قلب منه که دقیقه ها رو محکم میزنه
با تو دستو پامو گم میکنمو تازه این اول عاشق شدنه
شعر عبدالجبار کاکایی
دل من از عشق تو دل نمیکنه دلم از خواب تو بیدار نمیشه
بی هوا یه شب به خواب من بیا دیگه این دقیقه تکرار نمیشه
شعر عبدالجبار کاکایی
به همین خاطره از تو قانعم به همین دلخوشی حتی ساده تر
منو از گوشه نشینیه شبام منو از خستگیه خودم ببخش
شعر قلاقیران عبدالجبار کاکایی
ما بدون هم دو حرف ناتموم
ما بدون هم دو اسم ساکتیم
ما بدون هم دو احساسه غریب
پشت دو نگاه بی تفاوتیم
شعر کردی عبدالجبار کاکایی
شوری که در جهان من افتاد ، این نبود
نامی که بر زبان من افتاد ، این نبود
آن راز سر به مهر که سی سال پیش ازین
چون آتشی به جان من افتاد ، این نبود
شعر جدید عبدالجبار کاکایی
پیغمبری که با نفحات شبانی اش
یک شب از آسمان من افتاد ، این نبود
آن شعله های سر کش آتش که با وقار
در پای دودمان من افتاد ، این نبود
شعر عاشورایی عبدالجبار کاکایی
وان کشتی نجات که در باد هولناک
از موج بی امان من افتاد ، این نبود
دستی که از تلاطم دریا مرا گرفت
وقتی که بادبان من افتاد ، این نبود
کتاب شعر عبدالجبار کاکایی
حرفی که بر زبان تو لغزید ، آن نشد
شعری که در دهان من افتاد ، این نبود
شعر پروانه عبدالجبار کاکایی
بمون ولی به خاطر غرور خسته ام برو
برو ولی به خاطر دل شکسته ام بمون
به موندن تو عاشقم به رفتن تو مبتلا
شکسته ام ولی برو ، بریده ام ولی بیا
شعر نو عبدالجبار کاکایی
چه گیج حرف می زنم ، چه ساده درد می کشم
اسیر قهر و آشتی میون آب و آتشم
چه عاشقانه زیستم چه بی صدا گریستم
چه ساده با تو هستم و چه ساده بی تو نیستم
بهترین شعر عبدالجبار کاکایی
تو را نفس کشیدم و به گریه با تو ساختم
چه دیر عاشقت شدم چه دیرتر شناختم
تو با منی و بی توأم ببین چه گریه آوره
سکوت کن سکوت کن سکوت حرف آخره
شعرهای عبدالجبار کاکایی
ببین چه سرد و بی صدا ببین چه صاف و ساده ام
گلی که دوست داشتم به دست باد داده ام
بمون که بی تو زندگی تقاص اشتباهمه
عذاب دوست داشتن تلافی گناهمه
شعر قلاقیران عبدالجبار کاکایی
در خویش می سازم تو را ، در خویش ویران می کنم
می ترسم از حرفی که باید گفت و پنهان می کنم
جانی به تلخی می کَنم ، جسمی به سختی می کشم
روزی به آخر می برم ، خوابی پریشان می کنم
شعر کردی قلاقیران از عبدالجبار کاکایی
در تار و پود عقل و جان ، آب است و آتش، توامان
یک روز عاقل می شوم ، یک روز طغیان می کنم
یا جان کافر کیش را تا مرز مردن می برم
یا عقل دور اندیش را تسلیم شیطان می کنم
متن شعر کردی قلاقیران عبدالجبار کاکایی
دیوار رویاروی من از جنس خاک و سنگ نیست
یک عمر زندان توام ، یک عمر کتمان می کنم
از عشق از آیین تو، از جهل تو، از دین تو
انگشتری دارم که دیوان را سلیمان می کنم
اشعار جدید عبدالجبار کاکایی
یا تو مسلمان نیستی یا من مسلمان نیستم
می ترسم از حرفی که باید گفت و پنهان می کنم
شعر جدید از عبدالجبار کاکایی
یک شهر دعا کرد و بلا کم نشد امسال
خون شد جگر خلق و محرم نشد امسال
ای ماه چه دیر آمدی از راه و عجیب است
دل واپس تو عالم و آدم نشد امسال
شعر های جدید عبدالجبار کاکایی
پیش از تو محرم شد و پیش از تو عزا بود
مویی ز عزاداری تو کم نشد امسال
جایی ننشستیم که یادی نشد از درد
شعری نسرودیم که ماتم نشد امسال
بهترین اشعار عبدالجبار کاکایی
صد خیمه ی خاموش به تاراج جنون رفت
یک خاطر آسوده فراهم نشد امسال
در گریه نهفتیم عزای شب خود را
تاوان تو زخمی ست که مرهم نشد امسال
اشعار عبدالجبار کاکایی
نقش ِکاشیای نقاشی شدی
سنگ ِمسجدای بی نام ونشون
عطر ِسجاده ی نخ نمای من
شمع ِسقا خونه های این واون
دانلود اشعار عبدالجبار کاکایی
پای منبرای کهنه گم شدی
توی کشکول ِکتابای عتیق
حل شدی درست مث یه حبه قند
ته استکانِ ِحرفای عمیق
اشعار زیبای عبدالجبار کاکایی
پاتوق ِندیمه های بی گناه
نخ ِتسبیح ستاره ها شدی
مهرتُ گرفتی و روز ازل
از من ِبی سر وپا جدا شدی
اشعار عاشقانه عبدالجبار کاکایی
تو کجایی که فرشته ها می گن
من اگه توبه کنم میای پیشم
پر کن آغوشمُ از عطر ِتنت
من از این فاصله عاشق نمی شم
اشعار عبدالجبار کاکایی
- ۰ نظر
- ۲۷ آبان ۹۶ ، ۱۳:۲۹